مصاحبه با محمد مهدی کیانی
مهریه های سنگین یه جور دروغه
به گزارش وبلاگ" بفرما عروسی" به منظور ترویج ازدواج اسان در نظر داریم با جوانانی که ازدواج آسان داشته اند مصاحبه ای ترتیب دهیم.اولین جوان محمد مهدی کیانی نام دارد که در ادامه مصاحبه ما با ایشان را میخوانید.
(افرادی که ازدواج آسان داشته اند و مایل به مصاحبه هستند، در قسمت نظرات ایمیل خود را اعلام نمیاند تا سوالات برایشان ایمیل شود)
با سلام بی زحمت خودتون رو معرفی نمائید؟
کیوانی هستم. دانشجوی ارشد برق شریفم و همسرم دانشجوی کارشناسی ادبیات تهران.
در چند سالگی ازدواج کردید و همسرتان چه سالی داشت؟
من وقتی ۲۳ سالم نشده بود ازدواج کردم و همسرم ۱۹ سال داشتند
دوست داشتید رزوتر ازدواج میکردید؟
من حدود ۲ سالی بود که به خواستگاری میرفتم ولی موفق نمی شدم.
نظرتان راچجع به سن ازدواج چیست؟
سن ازدواج به طور کلی باید پایین باشه. یکی از مشکلات جامعه ما همینه که سن ازدواج توش خیلی رفته بالا
هدفتان از ازدواج چه بود؟
مگه ازدواج هدف می خواد؟ خوب رسیدن به آرامش تو یه واژه کلی. بالاخره این روندیه که خدا توی فطرت بنده هاش گذاشته و ما هم تلاش کردیم مطابقش عمل کنیم. مثل این می مونه که بپرسید هدفتون از غذا خوردن چیه؟!
چه شد که با همسرتون آشنا شدید؟ کسی معرفی کرد؟
یکی از اقوام در محل کار خانواده ایشان را می شناختند و به مادر من معرفی می کنند.
به دوستی و یا اشنایی قبل از از ازدواج چه قدر اعتقاد دارید؟
اعتقادی ندارم
مراسم خواستگاری چگونه برگزار شد؟
ما چند سری خواستگاری رفتیم. اوایل با مادرم ولی بعد از اون یکی دو بار هم تنها رفتم. بعد هم پیش مشاوره رفتیم که فقط همون جلسه اولش به این نتیجه رسیدیم به درد نمی خورند. و اینکه دو یا سه جلسه هم خانوادگی داشتیم.
مراسم عروسی چگونه برگزار شد؟
خوب مراسم عروسی در تالار صدا و سیما که محل کار پدر خانم همسرم بود گرفته شد. ما آتلیه عکاسی داشتیم که با توجه به رضایت همسرم از نتیجه عکسها از این هزینه خیلی راضیم. فیلمبرداری را ولی به دوستانم دادم.
قاری و مداحی برای اجرا آمدند و برنامه را برگزار کردند
چه ایده ای برای کم خرج شدن مراسم عروسی و یا ابتدای شروع زندگی دارید؟
اولین مسأله آینه که خیلی از خرج هایی که تو جامعه مد می شه بی اصالته. یعنی قبلاً نبوده و همینطوری داره جا می افته. مثلاً ما دو پرس غذا گرفتیم، مراسم عقد و عروسی را یکی کردیم. سالن قابل کنترله. ماشین عروس و … دیگه. یکی از مواردی هم که خودم باهاش مواجه شدم آینه که بعضی اوقات اصرار الکی در کم کردن هزینهها نباید داشت. به نظر میاد رفتار مؤمن از طرف دیگه ای نباید خیلی از عرف و شان کمتر باشه/
چه ایده ای برای شاد برگزار شدن و آموزنده بودن مراسم عروسی دارید؟
به نظرم دو مورد می تونند خیلی مؤثر باشند. یکی مجری و دیگری دوستان دوران مجردی.
برای مسکن چه کردید؟
پدرم منزلی را تهیه کردند و در اختیار ما گذاشتند
زیبایی را چه قدر معیار انتخابتات قرار دادید؟
زیبایی به طور کلی ملاک اصلی نبود. درواقع خیلی قابل اندازهگیری هم نبود. صرفاً اینکه وقتی طرف مقابل را میبینم احساس چندش نکنم برام کفایت می کنه.
مهریه تان چقدر بود. نظرتان راجع به مهریه های زیاد چیست؟
مهریه ما مهر السنه و معادل ۵۰۰ درهم نقره بود.
مهریه های سنگین بیشتر یه جور دروغه و برکت را کم می کنه. چون واقعاً خیلی اوقات داماد تو فرضش این نیست که مهریه را بده و خوب این اصلاً امر پسندیده ای نیست.
روز بله برون خیلی جالب بود. پدر من میگفتند این رقم خیلی کمه و منطقی نیست. ولی از طرف دیگه همسر من خودشون شدیداً اصرار داشتند که همین مقدار باشه. خلاصه پدر من هی با فرمول های مختلف این عدد را تبدیل به مهریه های روز می کردند. اما در آخر همسر من گفتند اگه می خواید دستور بدید من میپذیرم اما نظر من همونه!
آیا وسیله های از جهزیه هست که اگر هم نبود مشکلی برایتان پیش نمی امد؟
بله. خوب چندین قلم از اجناس هستند که قابل کم کردن بودند. اما برخی شون هم اگه نبود ما را خیلی اذیت می کرد. مثلاً ماشین ظرفشویی را خودم در ابتدا مخالف بودم و با اینکه به نظر تجملی می رسه اما الان واقعاً برامون سخته بدون اون زندگی کنیم. مخصوصاً با دانشجویی و ...
مهمترین مشکل ازدواج های دیر هنگام را چه میدانید؟
به نظرم درک و انتظار و توقعه که مشکل اصلیه. یعنی اینکه انتظار از خرج توی جوانها (و خیلی مواقع پدرمادر ها) مشکله.
بعضی از جوانان خجالت میکشند موضوع ازدواج را با پدر و مادرشان مطرح کنند چه توصیه های با انان دارید؟
می گم با هر فرمولی برو بگو. یک امر طبیعیه که باید مطرح بشه. بالاخره این هم ضروریه که منطقاً تو زندگی اتفاق می افته. ترس نداره که!
اینکه میگن خدا برکت میده رو چه قدر قبول دارید/ ایا تو زندگی حس کردید؟مثال بزنید؟
بله. یکی از مثال هاش گشایش هایی بود که تو کار برام پیش اومد. مثلاً چند مورد پروژه خوب بهمون پیشنهاد شد و یا چند تا پیشنهاد اعتبار دهی. البته معتقدم به طور کلی کار کردن و کوتاهی نکردن هم یکی از ضرورت هاست.
شیرین ترین خاطره، خنده دار تریت خاطره و تلخ ترین خاطره زندگی مشترکتان چه بوده؟
خیلی سخته. هر روزش خاطره داره. به نظرم همسرم این را بهتر جواب میده. من وقتهایی که میام خونه و همسرم با لبخند و زحمتش خونه و شام را آماده کرده برام خیلی شیرینه. یه جورایی غصه هام یادم می ره.
علت ترس جوانان از ازدواج چیست/ چه باید کرد؟
یکی از علتها، ترس از مسئولیت پذیریه. باید از دوران مدرسه تربیت را برای آماده شدن با این امرتغییر داد.
واسطه گری در ازدواج را چه قدر مهم میدانید؟ تا حالا واسطه گری کردید؟
خوب خیلی مهمه. بالاخره باید راه شناخت دختر و پسر ها مخصوصاً مذهبیها به هم را باز کرد. بله سه نفر را معرفی کردیم که یکیش موفق شد.
جوانان در ابتدای شروع زندگی چه چیزهایی را بایدو چه چیزهایی را نباید انجام دهند؟
به نظرم مهمه که بفهمند کجان و آماده باشند براش. بتونند کلیت طرف مقابل را درک کنند و انتظارشون را بر مبنا اون اصلاح کنند. خیلی اوقات ما دنبال درک شدنیم ولی درواقع بخش مهمی از ازدواج درک کردنه. یه اصطلاحی را یه بنده خدایی می کفت میگفت دختر و پسر ها الان که می رند سر خونه و زندگی نباید هر کدوم یه «من» باشند. باید «نیم من» باشند!
حرف آخر:
نظرتان راجع به این کلمات را در قالب چند کلمه یا یک جمله بیان کنید:
مهریه: حقی که از بر عهده مرده و تعلق به همسرش داره.
فرزند: یکی از ضرورتها و زیباییهای زندگی مشترکه.
ازدواج اسان: خیلی خوبه. اما خیلی جا ها مدل براش نداریم.
مادر شوهر/مادر زن: مادر جدید
اربعین: سفر سخت. مخصوصاً خانوادگی. اما خوب در عین سختی شیرین
فضای مجازی: یه جایی که وقت آدم را می گیره و باعث آسیب هایی مثل عدم تمرکز میشه. اما بخشی از هویت ما را شکل میده و لذا ضروری شده.
وزارت ورزش و جوانان: بیشتر از نظر من یه جوکه. نه به ورزش متعادل می رسند. نه به جوانان اصلاً می رسند. تهش هم وضع هر دوشون رو هوا
مسجد: جایی که باید فراتر از محل نماز خوندن دیده بشه. یه جور پایگاه اصلی جامعه اسلامی اونجاست.
بالا شهر: بالای شهر! قسمتی که در شهر ها بالاتر قرار دارد. مثلاً روی کوه یا روی نقشه. معمولاً قیمت ها از قیمت مسکن تا قیمت مواد خوراکی در این مناطق گران تر تمام می شوند!